فقط واسه گپ زدن با فندقم(2)
به وقت ۱۷ امرداد ۹۷ ساعت ۱۱:۴۷ صبح سلااااااااااام فندقم سلااااام نفسم سلااااام عشقم الان که دارم واست مینویسم خونه مادرجون اینام مثل همیشه😄و توی اتاق مهمان سکنی گزیدبم دوتایی😘واسه مادرجون خیلی دعا کن این مدت واقعا سر این قر و فرهای مامان و حال و هوای متغیرش بنده خدا واقعا صبوری کرد. تنها کسی که واقعا حال این روزهامو درک میکنه چون خودشم مثل مامان بوده وقتی مامان تو شکمش بوده😊 امروز چهارشنبه است و بابایی انشاالله میاد و کلی برنامه دارم برم چیز میز بخرم، کتاباسم،نخ گلدوزی واسه تابلویی که واست میدوزم،چهار مغز آخه دوباره حالت تهوعم برگشته و کم میخورم و خیلی نگران شمام. این چند روز اتفاقای مختلفی افتاد. یکشنبه خونه عمو ...
نویسنده :
سمیرا
12:26